اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره
ازدواج ماازدواج ما، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
امیر علیامیر علی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
عقد ماعقد ما، تا این لحظه: 18 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

اميرحسین جون و امیرمحمد جون و امیرعلی جونم

اولین تنها موندن امیرحسین جان

سلام خوشگلای مامان هنوز خستگی مسافرت تو تنتونه.امروز برای اولین بار امیرحسین تو خونه موند و من و بابا و امیرمحمد بیرون رفتیم.اولش رنگ کابینت رو که سفارش داده بودم عوض کردم و بعدشم دفترچه بیمه رو تعویض کردیم و نهایتا میخوایم رنگ مبلا رو هم عوض کنیم رنگ فعلیش کرم قهوه ای خیلی شیکه.اما الان اسپرت سفارش دادیم هنوز دو دلم که قشنگ بشه یا نه. وقتی برگشتیم امیرحسین جان چایی خورده قبود کشک خورده بود آبرنگ کار کرده بود اینترنت رفته بود و آخریشم کارتون دیده قبود.البته دو سه باری هم دیگه رو چک کردیم.دوستون دارم.بوس
30 مرداد 1393

خونه

دوباره سلام.دیروز برا تصفیه حساب نهایی خونمون با مامانی رفتیم و خدا رو شکر آخرین چک رو برا آذر بهش دادم.خیالم خ0یلی راحت شد.همین الانم برا رنگ کابینت میریم.خدا رو شکر
16 مرداد 1393

مامانی عزیزم

پسرای مامان سلام.سفرمون اکی شد به قول امیرحسین میریم مشهد شمال شاهرود.الان خواب بودم یه خواب بد دیدم و با گریه بیدار شدم یه جور تلنگر بود چرا قدر مامانو خوب نمیدونم چرا خجالت میکشم ببوسمش بهش بگم دوستت دارم در حالیکه طاقت همین چند روز دوری رو ندارم.؟؟؟
16 مرداد 1393

پارک

سلام گل پسرا دیشب الویه درست کردیم رفتیم پارک صیاد.بعد شام اینقدر امیرمحمد جان اذیت کرد که نگو همش سراغ وسایل بازی میرفت و رو زمین ولو میشد جناب بابا هم که ترسوووو نیومد.خلاصه برگشتیم. کلا خوب بود.الانم آویزونمی.با دو دستت میگیریشون بوسشون میکنی و ذوق میکنی.خیلی دوست دارم.بوس کلمات جدید: تو تو گل 
14 مرداد 1393

پارک

سلام گل پسرا دیشب الویه درست کردیم رفتیم پارک صیاد.بعد شام اینقدر امیرمحمد جان اذیت کرد که نگو همش سراغ وسایل بازی میرفت و رو زمین ولو میشد جناب بابا هم که ترسوووو نیومد.خلاصه برگشتیم. کلا خوب بود.الانم آویزونمی.با دو دستت میگیریشون بوسشون میکنی و ذوق میکنی.خیلی دوست دارم.بوس کلمات جدید: تو تو گل 
14 مرداد 1393

امیرحسین نازم شش سالگیت مبارک

 امروز ششم شواله و به ماه قمری 6 ساله شدی.عزیزم برات شلوار خونگی نو خریدم و یه سری اسباب بازی هم خاله سمیه و مهدی آقا واست خریدن.دیشبم رفتیم پارک و ساندویچ مخصوصت استیک سفارش دادی و تنهایی گرفتیش.عاشقتم بزرگ مرد کوچولوی من.تازه الانم لباسای داداشی رو تنش کردی و رفتین پارک.بهت افتخار میکنم گلم.دوست دارم.بوس
12 مرداد 1393

بوس

دوباره سلام تا یادم نرفته بگم که امیرمحمد عاشق تیپ زدنه و مثل دخترا روزی چند دست لباس عوض میکنه و در آخرین تلاش برا لباس پوشیدن تونست سرش و یه دستش رو از لباس رد کنه. امروز ظهرم در یک اقدام بی سابقه موقع نماز چادر رو کنار زد و دو تا بوس خوشگل ازم گرفت.برا خودش آواز میخونه لله لله لله
10 مرداد 1393

عید فطر93 مبارک

سلام به پسرای مامان.خوشگلا عیدتون مبارک. امیرحسین خطاب به بابا که چایی خورده میگه:وای مگه روزه نیستی؟ امیرمحمد جانم که ماشاالله خودشو لوس میکنه و تو دل و بغل همه جا داره جدیدا به خاله ها و مامانی هم میکه:مامان به آقارضا و مهدی آقا هم میگه:آبا راستی گل هم میگی و به جای ساعت میگی:تیک تیک و قشنگ صدای خروسم درمیاری:گو گو گو گو و وقتی امیرحسین خونه مامانیه اصلا دوست نداری بیارمت خونه و گریه میکنی و دادا میگی و گاها از کتک بی نصیب نمی مونیم. امیرحسینم :الانم که به مهدی آقا چسبیدی و مثل یه داداش برای خاله سمیه غیرتی میشی فدات شم گلم.دوست دارم.بوس امروزم م رفتیم و تو حیاط خونه بابابزرگ لخت شدین و تا تونستین آب بازی کردین. محض ای...
10 مرداد 1393